نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - آزادسازی پادگان سنندج
با هم عهد بسته بودند که هر کدامشان شهید شد دیگری نگذارد که سلاحش زمین بماند و حالا امیر پیشقدم شده بود و حسین مسئولیت سنگینی را بر دوشش احساس می‌کرد. هنگام خداحافظی حسین دستش را روی پوتین برادرکشید و به صورتش مالید و گفت: منتظرم باش من هم می آیم. ساعتی بعد حسین با شوق و امیدی بیشتر در درگیری با ضد انقلاب شهید شد.
کد خبر: ۴۵۱۴۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۲۶

«به یکباره شهید جعفری را دیدم که خیلی مصمم، با قدم های محکم و به کندی به سمت من می آید ، وقتی با من مواجه شد، اولین جمله ای که گفت این بود که: "محکم بایست". این حرف آنقدر بر من تأثیر گذاشت که ناخودآگاه از تیر برق جدا شدم و محکم ایستادم؛ بعد به بنده فرمودند: "مگر تو نمی خواهی شهید بشوی؟ تو شهادت را برای خودت می خواهی؛ اما برای برادرانت نمی خواهی؟! چقدر خودخواهی!" بعد هم مرا در آغوش گرفتند و جمله ای را 2- 3 بار در گوشم گفتند: "همة ما خواهیم رفت، همین گونه هم خواهیم رفت؛ با شهادت"... »
کد خبر: ۴۱۲۸۷۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۳